-
یه خاطره
سهشنبه 26 مردادماه سال 1389 19:08
نمی دونم این چه ماجراییه که آدمه روزه سکسکه بگیره آخه با شکم خالی!!! حتما معده ام تعجب کرده از این همه گشنگیش و به نشانه اعتراض کاری کرده که من سکسکه ام بگیره یه چی بگم بخندیم یه بنده خدای ترکی(این خاطره واقعیست شک نکنید)از من پرسید ماه رمضون بری دستشویی روزه ات باطل میشه؟ ما ابتدا این شکلی شدیم سپس این واین و و...و...
-
دوستی
سهشنبه 26 مردادماه سال 1389 17:10
راهی پیدا کرده ام، که تا ابد دوست باشیم "من می گویم چکار کنی، تو هم همان کار را می کنی!" شل سیلوراستاین
-
از یک کتاب
سهشنبه 26 مردادماه سال 1389 15:25
هزارپا کاملا خوشبخت بود تا اینکه یک وزغ به شوخی گفت: "خدای من، کدام پا بعد از کدام پا برداشته می شود؟ " این سخن آنچنان ذهن هزارپا را گیج کرد که موقع عبور از یک گودال نمی دانست چگونه فرار کند
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 مردادماه سال 1389 18:11
TERS WIIL DRY
-
کاراموز(داستان های ۵۵ کلمه ای)
دوشنبه 25 مردادماه سال 1389 09:34
گزیده داستانی از کتاب داستان های 55 کلمه ای(البته اصل کتاب به زبان انگلیسی هست که من متن ترجمه شده رو واستون گذاشتم): وقتی چند لحظه پیش از شروع پرده اول،ستاره نمایش افتاد و مرد،کارگردان گفت:"نمایش باید اجرا شود."امشب،به جای بازیگر کاراموز،ستاره نمایش باید نقش نعش را بازی کند. بازیگر کاراموز به سرعت تغییر...
-
نوستالژی ای برای همسن های من
یکشنبه 24 مردادماه سال 1389 06:16
(اینو وقتی داشتم وسایلم رو مرتب میکردم از لابه لای خاطره هام پیداش کردم یه تیکه از جلد پفکه که من قیچیش کرده بودم و تویه وسایلم گذاشته بودم) گنجشگک اشی مشی لب بوم ما بشین بارون میاد خیس میشی برف میاد گوله میشی میافتی تو حوض نفاشی داد میزنی فراش باشی فراش باشی میگیردت اشی مشی میدهدت با اشی مشی چاق میشی چله میشی،قوی...
-
تماس با نئو(Neo)
شنبه 23 مردادماه سال 1389 16:38
هر کی با من کار داره یه ایمیل مخصوص گذاشتم واسه تماس با من منتظر نظراتون هستم واسه بهتر کردن وبلاگم cruel.life1369@gmail.com
-
قیصر امین پور
شنبه 23 مردادماه سال 1389 06:26
گرچه یاران همه از شادی ما غمگین اند باز شادیم که یاران ز غم ما شادند
-
حسین پناهی
جمعه 22 مردادماه سال 1389 16:36
کهکشان کو زمینم زمین کو وطنم وطن کو خانه ام خانه کو مادرم مادر کو کبوترانم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 مردادماه سال 1389 16:34
دیشب تلویزیون انقدر سریال گذاشته بود که زخم بستر گرفتم بعد از تموم شدن آخریش آهی از سر راحتی کشیدم و رفتم سراغ بقیه کارام تصمیم گرفتم یک الی دو دونه از این سریال ها رو نگاه کنم.دارم قلعه حیوانات رو میخونم غمناک ترین کتاب عمرم رو دارم ورق میزنم.مشتاقم ببینم تهش چی میشه.
-
متن یکی از آهنگ های قمیشی(الکی)
جمعه 22 مردادماه سال 1389 16:10
من فقط عاشق اینم حرف قلبت رو بدونم الکی بگم جداشیم تو بگی که نمی تونم من فقط عاشق اینم بگی از همه بیزاری دو سه روز پیدام نشه تا ببینم چه حالی داری من فقط عاشق اینم عمری از خدا بگیرم انقدر زنده بمونم تا به جای تو بمیرم من فقط عاشق اینم روزایی که با تو تنهام کاره بار زندگی رو بذارم برای فردا من فقط عاشق اینم وقتی از همه...
-
ماه رحمت
پنجشنبه 21 مردادماه سال 1389 17:12
امروز اولین روز ماه رحمت و برکت دیشب 5-6 تا اس ام اس اومده بود واسم که آغاز این ماه قشنگ رو تبریک گفتن بهم (....توقع امرزش سالانه) شبای قدر رو دوستدارم قران رو سر گرفتن و گریه هایی که خالصانه ست صبر کردن تا وقتی که ربنا شروع بشه و کم کم اذان بزنه و یه شیرجه بری توی سفره و خودت رو با زولبیا بامیه و نون شیرمال یا نذریه...
-
دل نوشت
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 20:54
همه چیز کثیفه.حالم از اطرافم بهم می خوره آخه چه جوری میشه توی این کثافت بین این همه جونور زندگی کرد.بین این همه خوناشام حالم از هوایی که تنفس می کنم بهم می خوره از نگاه های بی وقفه این چشمای بیرحم وخون خواری که هیچ جا در امان نیستم ازشون جز خونه می ترسم بدون چتر برم خیابون چون میدونم یه پرنده میاد و گند میزنه به لباسم...
-
دیوار
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 12:46
زخم شب می شد کبود. در بیابانی که من بودم نه پر مرغی هوای صاف را می سود نه صدای پای من همچون دگر شب ها ضربه ای به ضربه می افزود. تا بسازم گرد خود دیواره ای سر سخت و پا بر جای، با خود آوردم ز راهی دور سنگ های سخت و سنگین را برهنه پای. ساختم دیوار سنگین بلندی تا بپوشاند از نگاهم هر چه می آید به چشمان پست و ببندد راه را...
-
بد نیست بخوانید....شاید برای شما هم این اتفاق افتاده باشد که...
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 00:14
توی خیابون قدم می زدم و به خیال خودم زندگیه وحشتناکی داشتم و دارم خیال می کردم به آخر دنیا رسیدم هر لحظه آرزوی مرگ می کردم فکر،فکر،چقدر فکر می کنیم ما آدما فکر می کردم خیلی بیچاره ام فکر می کردم خدا دوستم نداره در عین حال شکر می کردم که سالمم که راه میرم که نگاه میکنم می شنوم حس می کنم. توی دنیای خودم بودم و آهنگی که...
-
زندگی:
سهشنبه 19 مردادماه سال 1389 12:36
زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست امتحان ریشه هاست؛ ریشه هم هرگز اسیر باد نیست
-
D:
دوشنبه 18 مردادماه سال 1389 15:03
کابینه زندگی مشترک: زن=وزیر سلب آسایش ، شوهر= وزیر کار ، مادر زن= وزیرجنگ ، مادر شوهر=وزیر اغتشاشات ، خواهر زن= جاسوس دو جانبه ، خواهر شوهر= وزیراطلاعات و بازرسی ، پدر زن= وزیر ارشاد ، پدر شوهر= رئیس تشخیص مصلحت ! بچه: مامان! شاهزاده رویاها با اسب سفید یعنی چی؟ مامان: یعنی یه خری مثل بابات! وقتی زنت خونه نیست چه کار...
-
چند تا سوال بی جواب(البته برای من)
دوشنبه 18 مردادماه سال 1389 10:45
۱.آیا میشه زیر آب گریه کرد؟ ۲. چرا وقتی باطری کنترل تلویزیون تموم می شه دکمه های اونو محکمتر فشار میدیم؟ ۳. چرا برای انجام مجازات اعدام با تزریق آمپول سمی، از سرنگ استریل استفاده می کنن؟ هر کی میدونه بگه ما هم بفهمیم.
-
لبخند تلخ
دوشنبه 18 مردادماه سال 1389 10:41
پیرمرد خسته کنار صندوق صدقه ایستاد. دست برد و از جیب کوچک جلیقهاش سکهای بیرون آورد. در حین انداختن سکه متوجه نوشته روی صندوق شد: صدقه عمر را زیاد میکند، منصرف شد!!!
-
یک داستان کوتاه
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 21:14
پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود .تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم من نمی خواهم این مزرعه را از دست...
-
یک شعر
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 15:27
باید اعتراف کنم من نیز گاه به آسمان نگاه کرده ام دزدانه در چشم ستارگان نه به تمامیشان، تنها بدان ها که شبیه ترندبه چشمان تو.....
-
سلام
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 15:12
این تقریبا اولین باریه که دارم وبلاگ میسازم.شاید واسه سرگرمی دارم این کار رو میکنم.دوست دارم یه عالمه دوست داشته باشم دوستای ناشناس. امیدوارم وبلاگم جالب باشه و بتونه کسی رو جذب کنه. ادم انتقاد پذیری هستم پس دوست دارم برای بهتر شدن راهنمایی بشم. موفق باشید.