آلوچـــــــــــــــــــــــه

آلوچـــــــــــــــــــــــه

در مورد هر چی که خوشم بیاد مینویسیم حرفیه؟؟؟!!!
آلوچـــــــــــــــــــــــه

آلوچـــــــــــــــــــــــه

در مورد هر چی که خوشم بیاد مینویسیم حرفیه؟؟؟!!!

مرگ

مرگ در عین پیچیدگیش خیلی ساده اس

یا شایدم برعکس

هفته پیش که رفتم ملاقات عموم با دیدن اوضاعش دلیل گریه هاش رو تو ختم شوهر دختر عموم فهمیدم بعده سالن بهم نگاهی کرد گفت همه رفتنی هستن و اشک تو چشماش جمع شد حتی زد زیره گریه.......یه نگاهی بهش کردم و گفتم عمو این کارا چیه گفت هیچی دخترم.

تا روز ملاقاتش ندیدمش.....  وقتی دیدمش جا خوردم.افتضاح بود.تمام دستاش کبود صورتش ورم کرده بود سرفه های وحشتناک......منو نشوند روی تختش و وقتی بهش گفتم انشالله خوب میشی و میام خونت دیدنت گفت نه دخترم من دیگه خوب نمیشم.....بهتره همه چی تموم شه

کمتر از یه هفته از ملاقاتش میگذره

چند روز بعده دیدنش فوت کرد

به قولی پرونده اش بسته شد

حالا تا وقتی مجردی مرگ برات خنده داره و اهمیتی نداره ازدواج سختش میکنه بچه سخت ترش میکنه......من تنها نگرانیم بعده مرگم بچه هامن

دعام اینه ک اول سرو سامونشون بدم و بعد......تا بچه هام نیومده بودن بازم مرگ برام نه سخت بود و نه پیچیده.......ولی بعده بچه اولم همه چی عوض شد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد