یه مدت زیادی نبودم یه جورایی مرده بودم...نه نگران نشین حالم خوبه...نفس میکشم...یه جورایی درگیر بودم...درگیر هیچ چی،دسترسی نداشتم....دور از کامم بودم.
معنی معتاد رو الان میفهمم..دوست داشتم دور باشم از همه چی ولی سخت بود سخت گذشت....دلم واسه همگی تنگیده بود ...یکی هم نگرانم شده بود فکر می کرد مردم....
دلم تندر رو می خواد قراره با خانواده بریم یه جای زیارتی(شاید شفا بگیرم:) ) نمیگم کجا تا گیر ندین سوغاتی بیار....
درس و دانشگاه و استاد و.....ولش بابا...تصمیم گرقتم درس رو ول کنم بیام خونه گلدوزی کنم.....مای بیبی هم از وقتی اومده دیگه راحت شدیم کهنه نمی خواد بشوری....یعنی برم گلدوزی کنم؟
از این به بعد زیاد پیش میاد که نباشم....
نمیدونم چرا این روزا واسه همه یه جورایی تکراریه! دنیا خیلی خسته کننده شده. با اینکه این روزا یه عالمه اتفاق جدید تو زندگیم افتاده ولی هنوزم انگار روزام از این یه نواختی در نیومده. به جز دیروز(۵شنبه) که با نئو رفتیم بیرون و کلی خوش گذروندیم! امیدوارم همتون خوش باشین!
این روزا کارم شده ساعت ۱۱ از خواب بیدار شدن مثلا صبحونه خوردن...گاهی هم چیزی نمی خورم یه تیکه نون بعدش کامپیوتر رو روشن می کنم....تا وقتی که بابام بیاد خونه گاهی ناهار می خورم گاهی هم اگه کسی زورم نکنه یا صدام نکنن واسه خودمم.....توی دنیای خودم.....
گاهی چرت و پرت می نویسم....فقط واسه سری جدید قهوه تلخ خوشحالی در می کنم....گاهی ظرف می شورم جا جمع می کنم...البته همش از سر اجباره...گاهی خونه تمیز می کنم......بابا که اومد بهش سلام می کنم و دوباره می رم پای کام تا وقت شام......و....دوباره.....و.....دوباره..
این تمام روزای منه.....
وسواس ذهنی من(تو این چند روز اخیر):
یاد تو شعرام رو می سوزونه...امروز و فردام رو می سوزونه
تا دوری از خونه... این خونه ویرونه حال منم پریشونه
شب جای چشمات رو نمی گیره...حتی دنیا جات رو نمی گیره
اشک از چشمام سیره میریزه میمیره....دلم آروم نمی گیره
با من و دل تنگی تو این چار دیواری... تنها مونده از تو یه عکس یادگاری
مردم از صبوری از این همه دوری... میگی طاقت بیار آخه بگو چه جوری
دیگه نمی تونم دور از تو بمونم می خوام از تو بگم تا آخر دنیا دلتنگتم زود بیا
تا روی ماهت رو نمیبینه دل رنگ شادی رو نمیبینه....سهم دلم اینه تنها و غمگینه
یه روز خوش نمیبینه
یادم باشه این دفعه که چرت و پرت گفتی رو سرت بالا بیارم.
اگه از این عکس ها خوشتون اومد بگین بازم بذارم....
بقیه اش رو تو ادامه مطلب گذاشتم.................
ادامه مطلب ...آتش در دل فکن برپا کن صد شرر
سوزان کوبان شکن برکش جامی دگر
زین شام و زین پگاه جانی دیوانه خواه
با من ...بیگانه ای.... خویشم خوارو خموش
زهرش ...در خون من .....بادا هماره نوش
در سکوتی ماتم افزا من کناری و مرغ شیدا
با من دل خسته گوید از چه بنشسته ای تو تنها
عشق یاری در دل دارم....
ادامه مطلب ...سلام.جا داره بگم زنده ام....رفته بودم دانشگاه و دسترسی به هینترنت نداشتم....
بعد از ۵ ماه سر کلاس نشستم داشتم میمردم از خستگی منم شبه پیش فعال ترکیدم دیگه ۳ ساعت پشت هم سر کلاس.
فردی به نام x ازم خواسته میلم رو بذارم با اینکه قبلا گذاشته بودم ولی به خاطر جناب x فقط
راستی دلتون سوز ما سری جدید قهوه تلخ هم دیدیم...
یه چی بگم دیروز رفتیم کافی شاپ عین این باکلاسا گفتیم حالا چی کوفت کنیم هر طور حساب کردیم زیر 4 تومن در نیومد دلو زدیم به دریا یه شان ساین(شان ساین) سفارش دادیم با یه کیک و قهوه من واسه اولین بار بود که شان ساین میخوردم کلی کف نمودیم و لذت بردیم(توش یه عالمه خرت وپرت بود) و باید بگم خاطره آیس پگی که با جوجو توی خ ولیعصر خوردیم زنده شد و کلی لذت بردیم چه پولی پیاده شدیم با این پول یه پیتزا یونانی با نوشابه و سیب زمینی توی میامی می خوردیم ولی با کلاس بازیه دیگه جالبه که بدونین ظرف مذکور را لیس زدیم و اومدیم بیرون.